“رابطه بیسرانجام”
خلاصه مشکل:
یک رابطه بیسرانجام که یکی از طرفین بهانههایی از خانوادهاش میآورد و طرف دیگر در تلاش است تا بفهمد چرا رابطه به سرانجام نمیرسد.
(سارا و احسان وارد اتاق مشاوره میشوند. سارا نگران و دست به سینه، به جلو نگاه میکند. احسان، با خودتوشی و کمی بیتفاوت، روی صندلی مینشیند و به اطراف نگاه میکند.)
سارا (با صدای ناراحت): دکتر، مدتهاست که با احسان در ارتباطیم، ولی هیچ وقت نتونستیم تصمیم قطعی بگیریم. همیشه بهانهای از خانوادهاش میآورد که نمیتوانیم وارد مرحله جدیتری بشیم. هر بار که ازش میپرسم، هیچ جوابی نمیده.
احسان (با لحنی بیاعتنا و آرام): خب، واقعاً به نظرم این همه هیاهو برای یه رابطه که به قول شما خیلی جدی نشده، هیچ توجیهی نداره. خانواده من هم از همون اول مخالف بودن و منم نمیخوام بیشتر از این انرژی بذارم. زندگی من باید با راحتی و شرایط خودم پیش بره.
سارا (با تردید و صدای لرزان): یعنی واقعا اینقدر به این رابطه بیتوجهی؟ من خودم رو بیشتر از این نمیتونم فریب بزنم. چرا باید منتظر باشم وقتی که تو خودت هم نمیخوای وارد مرحله جدی بشی؟
احسان (با نگاهی سرسری و بیتفاوت): این که همیشه از من بخوای که تصمیمات بزرگتری بگیرم یا مسئولیت بیشتر قبول کنم، زیاد منطقی نیست. من زندگی راحتی میخوام و نمیخوام خودم رو درگیر چیزی کنم که شاید به نتیجه نرسه. این بهونهها برای من بیشتر از این که اهمیت داشته باشه، یه چیزی شبیه به زحمتهای اضافی به نظر میاد.
سارا (با صدای ناراحت و گیج): ولی من واقعا میخوام این رابطه ادامه پیدا کنه. به نظر نمیرسه که تو چیزی از این رابطه بخوای. من همیشه در تلاش بودم که همه چیز رو برای تو درست کنم.
دکتر حجتی (با نگاهی همدلانه): سارا جان، فهمیدن اینکه یکی از طرفین چقدر مایل به تلاش برای رابطه است، خیلی مهمه. احسان جان، شاید نمیخواهی این رابطه را جدی بگیری، ولی بهتره که بدونی این عدم توجه و تعهد به همدیگه، بیشتر به شما و سارا آسیب میزنه. در نهایت، این فقط شما نیستید که به این رابطه نگاه میکنید.
احسان (با نگاهی بیتفاوت): راستش رو بخواید، فکر میکنم که مسئله رو پیچیدهتر از اون چیزی که هست میکنید. زندگی من بیشتر از این که بخواد درگیر روابط بشه، باید با آرامش و بدون فشار پیش بره. اگر سارا بخواد میتونه خودش تصمیم بگیره، من کاری به کارش ندارم.
دکتر حجتی (با لحنی جدی): وقتی یک نفر در رابطه حاضر نیست که مسئولیتهای خودش رو بپذیره و به طرف مقابل اهمیت بده، رابطه به تدریج میسوزد. شما باید بفهمید که رابطه تنها در صورتی ادامه پیدا میکند که هر دو طرف آن را با قلب و ذهن خود بخواهند. اگر یکی از طرفین به شدت نسبت به این رابطه بیتفاوت باشد، نمیتوان انتظار داشت که رابطه به درستی پیش برود.
سارا (با صدای شکسته): پس باید تکلیف خودم رو روشن کنم؟ نمیتونم بیشتر از این منتظر بمونم.
دکتر حجتی (با لبخند همدلانه): وقتی یکی از طرفین به رابطه اهمیتی نده، دیگر ادامه دادن آن، فقط زمان و انرژی هدر دادن است. سارا جان، بهتر است تا زمانی که هنوز نمیدانی احساسات واقعی هر دو طرف چیست، تصمیمات جدیتری بگیری.
در هر رابطهای، وقتی یکی از طرفین بیشتر از این که درگیر باشد، از آن فاصله میگیرد، این رابطه نمیتواند رشد کند.