به عنوان یک زوجدرمانگر، بارها با مراجعانی روبهرو شدهام که از من میپرسند: «چرا با اینکه اینقدر همدیگر را دوست داریم، باز هم اینقدر خسته و بیحوصلهایم؟»
در پاسخ، معمولاً مفهومی را مطرح میکنم که خودم به آن میگویم اقتصاد عاطفی.
همانطور که برای پول و داراییهایمان برنامهریزی میکنیم، باید برای انرژی عاطفی، توجه و ظرفیت ارتباطیمان هم برنامه داشته باشیم. اینها منابع محدودی هستند و اگر بدون آگاهی خرج شوند، دیر یا زود «حسابمان خالی میشود».
اقتصاد عاطفی یعنی چه؟
اقتصاد عاطفی یعنی من و شما بدانیم انرژی و احساساتمان را کجا و چطور صرف میکنیم. من بارها دیدهام که آدمها بدون توجه به این موضوع، تمام ظرفیتشان را برای کار، مسائل روزمره یا حتی نگرانیهای تکراری میگذارند و وقتی به خانه میرسند، چیزی برای شریک زندگی یا فرزندانشان باقی نمانده است.
به این وضعیت در کار بالینی «کسری بودجه عاطفی» میگویم. درست مثل حساب بانکیای که مدام برداشت میکنید و هیچ سپردهای نمیگذارید، روابط هم بدون سرمایهگذاری عاطفی به تدریج فرسوده میشوند.
قدم اول: بررسی دخل و خرج عاطفی
در جلسات، همیشه از زوجها میخواهم یک «دفتر دخل و خرج عاطفی» برای خودشان درست کنند.
دو ستون ساده دارد:
- دخل عاطفی: چیزهایی که شما را شارژ میکنند. (مثل قدم زدن در طبیعت، وقت گذراندن با دوستانی که به شما حس ارزشمندی میدهند، مطالعه، مدیتیشن یا هر فعالیتی که حالتان را خوب میکند)
- خرج عاطفی: چیزهایی که انرژیتان را میگیرند. (مثل روابط پرتنش، جلسات کاری فرساینده، بحثهای بینتیجه، یا تلاش مداوم برای راضی کردن دیگران)
وقتی این فهرست را مینویسید، الگوها کمکم خودش را نشان میدهد. گاهی میبینید که بیشترین خرج را در جاهایی دارید که کمترین بازگشت عاطفی را به شما میدهند. اینجا دقیقاً همان نقطهای است که باید تصمیمهای جدید بگیرید.
قدم دوم: ایجاد تعادل با چند مهارت کلیدی
در رویکرد هیجانمدار (EFT)، ما یاد میگیریم که قبل از اصلاح ارتباط، باید ظرفیت عاطفیمان را مدیریت کنیم. چند مهارت که همیشه به مراجعانم توصیه میکنم:
۱. تعیین مرزهای عاطفی
«نه» گفتن یک ابزار مراقبتی است، نه بیمهری. مرزها به شما کمک میکنند انرژیتان را به شکل آگاهانه خرج کنید. درست مثل این است که اجازه ندهید هر کسی به حساب بانکیتان دسترسی داشته باشد.
۲. سرمایهگذاری روی روابط سالم
همیشه میگویم: رابطه سالم مثل یک بانک عاطفی است که نه تنها از شما برداشت نمیکند، بلکه در روزهای سخت، به شما وام میدهد. روابط دوطرفه و حمایتگر را شناسایی و تقویت کنید.
۳. زمانبندی برای شارژ
همانطور که جلسه کاری را در تقویم میگذارید، برای «زمان بازیابی انرژی» هم وقت بگذارید. حتی ۲۰ دقیقه سکوت یا پیادهروی میتواند حساب عاطفیتان را پر کند.
۴. گفتوگوی شفاف با شریک زندگی
با همسرتان بنشینید و بگویید: «وقتی روزم خیلی پرتنش بوده، نیاز دارم نیم ساعت سکوت کنم تا دوباره شارژ شوم» یا «وقتی با من درباره احساساتم صحبت میکنی، حس نزدیکی بیشتری پیدا میکنم». این گفتوگوها مثل انتقال پول به حساب مشترکتان است.

وقتی مدیریت اقتصاد عاطفی ضعیف باشد…
کمبود منابع عاطفی اغلب باعث میشود زودتر عصبانی شوید، کمتر تحمل شنیدن داشته باشید و ارتباطتان سرد شود. در اتاق درمان دیدهام که این وضعیت خیلی زود به چرخههای مخرب مثل انتقاد و کنارهگیری منجر میشود.
در EFT، ما به جای ماندن در این چرخه، میرویم سراغ لایه زیرین: احساساتی مثل ترس، تنهایی یا حس بیارزشی. وقتی اینها را به جای حمله یا سکوت بیان میکنید، همسرتان میتواند واقعاً به شما نزدیک شود.
در جلسات درمانی بارها دیدهام که وقتی منابع عاطفی یک نفر ته میکشد، حتی موضوعات کوچک به بحران تبدیل میشوند.
وقتی شما یا شریکتان در «کسری بودجه عاطفی» هستید، اتفاقهای زیر معمولا میافتد:
- تحملتان کم میشود
چیزهایی که قبلاً برایتان بیاهمیت بود، حالا باعث عصبانیت میشود. مثلاً یک جمله کوتاه یا حتی یک نگاه، میتواند جرقه یک بحث بزرگ را بزند. - کیفیت ارتباط پایین میآید
وقتی انرژی ندارید، شنیدن حرفهای طرف مقابل سخت میشود. به جای گوش دادن فعال، فقط منتظر میمانید نوبت حرف زدن خودتان برسد یا اصلاً ترجیح میدهید سکوت کنید. - چرخه انتقاد و کنارهگیری فعال میشود
یکی از شما احساس میکند شنیده یا درک نمیشود و شروع به انتقاد میکند. طرف دیگر برای دفاع، عقب میکشد یا سکوت میکند. این چرخه بارها تکرار میشود و هر بار فاصله بین شما بیشتر میشود. - احساس تنهایی حتی در حضور همدیگر
شاید هر روز همدیگر را ببینید، ولی چون ارتباط عاطفی برقرار نمیشود، حس میکنید در یک خانه تنها زندگی میکنید. این نوع تنهایی از تنهایی فیزیکی سنگینتر است. - از بین رفتن حس تیم بودن
در روابط سالم، زوجها خودشان را «همتیمی» میبینند. ولی وقتی اقتصاد عاطفی درست مدیریت نشود، این حس جای خودش را به رقابت، مقایسه یا حتی بیتفاوتی میدهد.
📌 مثال بالینی:
یک زوج مراجعهکننده داشتم که هر دو کارمند بودند و روزهای طولانی کار میکردند. وقتی به خانه میرسیدند، آنقدر خسته بودند که حتی سلامشان هم کوتاه و بیانرژی بود. اوضاع تا جایی پیش رفت که گفتند «دیگر حتی دلمان نمیخواهد کنار هم شام بخوریم». در درمان، فهمیدیم مشکل اصلی «کمبود انرژی عاطفی» بود، نه بیعلاقگی. با تعیین زمانهای کوتاه برای شارژ و گفتوگوی هدفمند، به مرور حس نزدیکیشان برگشت.
حرف آخر من به عنوان درمانگر
مدیریت اقتصاد عاطفی یک مهارت قابل یادگیری است. با تمرین، میتوانید از کسری بودجه عاطفی دوری کنید و روابطی بسازید که نه تنها فرسوده نمیشوند، بلکه هر روز غنیتر میشوند.
به یاد داشته باشید: هر خرجی که امروز میکنید، فردا روی کیفیت رابطهتان تأثیر میگذارد.