در جایگاه یک زوج درمانگر، بارها مشاهده کردهام که چگونه چالشهای اقتصادی میتوانند به یکی از بزرگترین موانع در زندگی مشترک تبدیل شوند. زوجهایی به من مراجعه میکنند که در ظاهر به خاطر پول با هم درگیر هستند، اما در واقع، مشکلات مالی فقط نوک کوه یخ است. در زیر این سطح، ترسهای عمیقتری از امنیت، آینده و ارزش شخصی نهفته است. من باور دارم که راه حل واقعی، نه در مدیریت پول، بلکه در تقویت پیوند عاطفی است؛ یعنی ایجاد دلبستگی ایمن.
چالشهای اقتصادی و واکنشهای ناایمن
وقتی چالشهای اقتصادی پیش میآید، زوجینی که پیوند ناایمنی دارند، اغلب به الگوهای مخربی بازمیگردند که از گذشته در آنها شکل گرفته است. این الگوها معمولاً شامل سه واکنش اصلی است:
- انتقاد و سرزنش: “تو همیشه پول را حیف و میل میکنی!” یا “اگر شغل بهتری داشتی، این همه مشکل نداشتیم!” این جملات، پیوند عاطفی را از بین میبرند و به جای حل مشکل، به رابطه آسیب میزنند. در این حالت، یکی از طرفین احساس ناکافی بودن میکند و دیگری احساس تنهایی و رهاشدگی.
- فاصله گرفتن عاطفی: یکی از طرفین برای فرار از درگیری، سکوت میکند یا از بحث در مورد مسائل مالی اجتناب مینماید. این سکوت، میتواند برای طرف مقابل به شدت دردناک باشد و این حس را منتقل کند که “من به اندازه کافی مهم نیستم که در مورد مشکلات با من صحبت کنی.”
- پنهانکاری و کنترل: برخی زوجها به صورت پنهانی خرج میکنند یا سعی دارند با کنترل کامل امور مالی، قدرت را در دست بگیرند. این رفتارها نشاندهنده نبود اعتماد و امنیت در رابطه است.
دلبستگی ایمن: سپری برای مقابله با چالشهای اقتصادی
در یک رابطه مبتنی بر دلبستگی ایمن، مسائل مالی به جای اینکه عامل جدایی باشند، فرصتی برای نزدیکی بیشتر فراهم میکنند. در اینجا، زوجین با هم به عنوان یک تیم با مشکل روبرو میشوند:
۱. همدلی به جای سرزنش: در یک پیوند ایمن، وقتی یکی از طرفین در مورد مسائل مالی مضطرب است، دیگری به جای سرزنش، با همدلی به او گوش میدهد. جملاتی مانند “میدانم چقدر تحت فشاری و درکت میکنم” یا “ما با هم از پس این مشکل برمیآییم”، احساس امنیت را تقویت میکند. این همدلی، به زوجین اجازه میدهد که به یکدیگر پناه ببرند و احساسات واقعی خود را بدون ترس از قضاوت بیان کنند.
۲. ارتباط شفاف و آسیبپذیر: زوجینی که دلبستگی ایمن دارند، از صحبت در مورد ترسها و نگرانیهای خود نمیترسند. آنها میدانند که در یک فضای امن قرار دارند و میتوانند بدون ترس از قضاوت، در مورد آنچه آنها را آزار میدهد صحبت کنند. این ارتباط شفاف، به آنها کمک میکند تا به ریشههای عاطفی مشکلات مالی بپردازند و نه فقط به خود مشکل.
۳. همکاری و برنامهریزی مشترک: در یک رابطه ایمن، چالشهای اقتصادی به جای اینکه به عنوان یک مشکل “من” یا “تو” دیده شوند، به عنوان یک مشکل “ما” در نظر گرفته میشوند. زوجین با هم برنامهریزی مالی میکنند، اهداف مشترک تعیین میکنند و مسئولیتها را به اشتراک میگذارند. این همکاری، احساس کنترل و امید را در آنها تقویت میکند.
راهکارهای عملی با رویکرد EFT: داستانهایی از اتاق درمان
زوجدرمانی به روش EFT بر روی تقویت پیوند عاطفی تمرکز دارد تا زوجین بتوانند از این پیوند به عنوان پناهگاهی در برابر استرسهای بیرونی، از جمله چالشهای اقتصادی، استفاده کنند. به عنوان یک روانشناس خوب، این راهکارها را پیشنهاد میدهم:
- ایجاد فضایی برای صحبتهای عاطفی: به جای بحث در مورد “اعداد و ارقام”، درباره “احساسات” خود صحبت کنید. از جملاتی مانند “وقتی این مشکل مالی پیش میآید، من احساس ناامنی و ترس میکنم” استفاده کنید.
- تمرین همدلی: به احساسات شریک زندگی خود گوش دهید و آنها را تأیید کنید. حتی اگر راه حلی ندارید، فقط با بودن در کنار او و گفتن “درکت میکنم”، حمایت خود را نشان دهید.
- جستجوی کمک حرفهای: اگر مسائل مالی به منبع اصلی درگیری در رابطه شما تبدیل شده است، کمک گرفتن از یک زوج درمانگر میتواند بسیار مؤثر باشد. یک تراپیست خوب در اصفهان میتواند به شما کمک کند تا الگوهای ارتباطی ناسالم خود را بشناسید و آنها را با الگوهایی مبتنی بر دلبستگی ایمن جایگزین کنید.

- فاطمه و علی: آنها به دلیل مشکلات مالی به من مراجعه کردند. علی شغل خود را از دست داده بود و فاطمه از او انتقاد میکرد که به اندازه کافی تلاش نمیکند. در جلسات، مشخص شد که ترس فاطمه از فقر و بیثباتی، از تجربیات دوران کودکی او نشأت میگیرد. من به علی کمک کردم تا به جای دفاع از خود، به ترس فاطمه با همدلی پاسخ دهد و بگوید: “من میدانم که چقدر از بیثباتی میترسی. من اینجا هستم و ما با هم از پس این برمیآییم.” این جمله ساده، به فاطمه احساس امنیت داد و آنها توانستند به جای سرزنش، با هم به دنبال شغل برای علی بگردند.
- مریم و رضا: رضا به صورت پنهانی خرج میکرد و این موضوع باعث بیاعتمادی مریم شده بود. در جلسات، من به رضا کمک کردم تا به ریشههای این رفتار خود بپردازد: او در کودکی احساس میکرد که باید برای داشتن قدرت و کنترل، پنهانکاری کند. من به مریم کمک کردم تا به جای انتقاد، به احساسات رضا بپردازد و به او بگوید: “وقتی پنهانکاری میکنی، من احساس میکنم که به اندازه کافی قابل اعتماد نیستم. من میخواهم با هم باشیم.” این گفتوگوی عاطفی، به رضا اجازه داد تا آسیبپذیر باشد و به مریم اعتماد کند و آنها توانستند با هم یک برنامه مالی مشترک و شفاف ایجاد کنند.