جزئیات مقاله

alt="زوج درمانی"
تعداد نظرات :0
آنچه در این مقاله میخوانید ..

داستان های اتاق مشاوره داستان نگار و فرهاد

«اگه دوسم داری، نباید ازم دور شی!»

زوج: نگار و فرهاد، ۲ ساله ازدواج کردن
مشکل: فرهاد مدام تماس می‌گیره، پیام می‌ده، موقعیت مکانی نگار رو چک می‌کنه، و با کوچک‌ترین فاصله‌ای دچار اضطراب و خشم می‌شه. نگار احساس ترس می‌کنه و اعتمادش آسیب دیده.

[صحنه: اتاق مشاوره، نگار روی صندلی نشسته، چشماش پر اشکه. فرهاد کنارش، عصبی و بی‌قرار.]

نگار: حتی وقتی می‌رم خونه مادرم، باید لوکیشن بفرستم. اگه جواب تلفنشو ندم، ده بار پشت سر هم زنگ می‌زنه.
فرهاد (با لحن دفاعی): چون دوستت دارم! آخه چطور می‌تونم راحت باشم وقتی نمی‌دونم کجایی؟

مشاور: دوست داشتن یعنی احترام به فضای شخصی طرف مقابل. مراقبت فرق داره با کنترل.

نگار: از وقتی ازدواج کردیم، دیگه خودم نیستم. همه‌چی باید طبق ذهن فرهاد باشه. حتی لباس پوشیدنم!

فرهاد (با صدای بلند): من فقط نمی‌خوام کسی جز من بهت نگاه کنه! این حس بد لعنتی ولم نمی‌کنه…

[فلش‌بک: صبح خانه]

نگار داره لباس می‌پوشه. فرهاد جلوی در می‌ایسته، اخماش تو همه.

فرهاد: با این مانتو می‌خوای بری بیرون؟
نگار: همینه که همیشه می‌پوشم، چیزی نیست.
فرهاد: پس چرا حس می‌کنم واسه جلب توجه پوشیدی؟!

نگار آهی می‌کشه، مانتوشو عوض می‌کنه.

[بازگشت به اتاق مشاوره]

مشاور (با صدای ملایم): فرهاد، این اضطرابی که حس می‌کنی، ریشه‌ش کجاست؟ چرا انقدر از دست دادن می‌ترسی؟

فرهاد (چشماش پر اشک می‌شه): چون قبلاً همه رفتن… نمی‌خوام نگارم بره…

نگار: ولی با این رفتارها، داری منو از خودت دور می‌کنی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فیلتر قیمت
‫فیلتر قیمت - اسلایدر
1تومان648,000تومان