جزئیات مقاله

خانه‌ای بدون گوش شنوا داستان شهاب و ترانه
تعداد نظرات :0
آنچه در این مقاله میخوانید ..

خانه‌ای بدون گوش شنوا داستان شهاب و ترانه

(ترانه و شهاب وارد اتاق مشاوره می‌شوند. ترانه عصبی و تند راه می‌رود، شهاب خسته و بی‌حوصله پشت سرش. دکتر اکرم حجتی با لبخندی گرم آن‌ها را دعوت به نشستن می‌کند.)

خلاصه مشکل:
ترانه احساس می‌کند که شهاب حرف‌هایش را جدی نمی‌گیرد و همیشه کم‌اهمیت جلوه می‌دهد، در حالی که شهاب معتقد است ترانه زیادی حساس شده است.

ترانه (با بغض فروخورده): دکتر، من دیگه خسته شدم. هر چی می‌خوام یه چیزی رو با شهاب درمیون بذارم، مسخره‌ام می‌کنه یا بی‌محلی.

شهاب (با حالت تدافعی): من مسخره نمی‌کنم. فقط بعضی چیزا واقعاً اونقدر مهم نیست که بخوایم انقدر درگیرش بشیم.

ترانه (با صدای بلندتر): برای من مهمه! مهمه که وقتی حرف می‌زنم، شنیده بشم، نه اینکه انگار دارم با دیوار حرف می‌زنم.

دکتر حجتی (آرام و محکم): ترانه جان، احساس نادیده‌گرفته‌شدن، یکی از عمیق‌ترین زخم‌های رابطه است. شهاب جان، تو ممکنه نیت بدی نداشته باشی، ولی سبک واکنشت باعث میشه ترانه احساس بی‌ارزشی کنه.

شهاب (با کمی مکث): من… نمی‌خواستم این حسو بهش بدم. شاید باید بیشتر گوش بدم، نه اینکه سریع قضاوت کنم.

دکتر حجتی (با لبخند ملایم): دقیقاً. گاهی فقط شنیدن، بدون دفاع کردن یا راه‌حل دادن، بهترین هدیه به طرف مقابله.

ترانه (آرام‌تر): همین برام کافیه… فقط بدونم صدام به یه جایی می‌رسه.

شهاب (با نگاهی پشیمان): قول میدم سعی کنم بیشتر بشنوم.

دکتر حجتی (با جدیت): شنیدن واقعی، یعنی به دل طرف مقابل سفر کنی، نه فقط به حرف‌هایش.


جمله کلیدی:
“گاهی بیشترین نیازِ دل، شنیده‌شدن است، نه قضاوت شدن.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فیلتر قیمت
‫فیلتر قیمت - اسلایدر
1تومان648,000تومان